در قانونگذاری به طور معمول، وضع غالب و نوع انسانها در نظر گرفته میشود نه موارد خاص و استثنایی. البته در صورت لزوم در موارد استثنایی نیز از طریق تبصره، قواعد جزییتری وضع میشود. مسأله حضانت جزیی از مجموعه حقوق مدنی اسلام است که بدون توجه به کل مجموعه فلسفه آن روشن نخواهد بود.
اسلام تأمین کلیه نیازمندیهای مادی فرزند را بر عهده پدر قرار داده است بنابراین حتی در زمانی که فرزند تحت حضانت مادر قرار دارد پدر باید کلیهی هزینههای لازم را تأمین کند، بنابراین مادر هیچگونه تکلیفی در این زمینه ندارد. حضانت مادر نسبت به فرزند به صورت «حق» است و از حقوق او به شمار میآید، ولی تأمین مخارج و حضانت پدر به صورت «تکلیف» است. از این رو مادر هرگاه بخواهد میتواند از عهدهداری امور فرزند شانه خالی کند ولی مرد هرگز چنین حقی را ندارد. البته راه جهت توافق پدر و مادر دربارهی حضانت فرزند بسته نیست و آن دو میتوانند با توجه به صلاح فرزند خود تصمیم بگیرند.
فرزند در نخستین دوران زندگی خویش، نیاز شدیدی به مهر مادر و مراقبتهای ویژهی او دارد؛ به گونهای که هیچ چیز جایگزین عواطف و مراقبتهای او در این دوران نمیشود، بنابر همین دلیل حضانت طفل تا 7 سالگی به مادر سپرده میشود. حقگونه بودن حضانت مادر و محدودیت نسبی دوران آن، سبب میشود که زن از آزادی، فراغت و شرایط کافی برای زندگی مجدد برخوردار شود.
در حالی که اگر حضانت فرزند برای زن تکلیفآور و طولانیمدت باشد، چه بسا دیگر نتواند موفق به ازدواج مجدد گردد و شکست او در زندگی نخستین، به ناکامی همیشگی او مبدل شود، زیرا بسیاری از مردان مایل به حضور فرزند دیگری در خانه خود نیستند؛ اما زن از این جهت مشکل چندانی ندارد و زنان بسیاری به جهات روحیات عاطفی، آماده پذیرش فرزندان مرد میباشند. بنابراین اسلام در قانون حضانت، مصلحت و روحیات زن را ملاک قرار داده است و در پی آسایش وی بوده نه به دنبال آزار روحی.
دیدگاه شما